روزی مردی از شهر دور به نزد بودا آمد تا او را امتحان کند. او در حضور دیگران به مسخره کردن بودا پرداخت. هر کاری که می توانست انجام داد تا او را عصبانی کند. اما بودا هیچ حرکتی نکرد. فقط رو به مرد کرد و گفت: می توانم از تو سوالی بکنم؟ مرد گفت: بله. بودا گفت؟ اگر کسی هدیه ای به تو بدهد و تو آن را نپذیری ، این هدیه متعلق به کیست؟ مرد گفت: معلوم است متعلق به خود کسی است که آن هدیه را بخشیده است. بودا خندید و گفت: پس اگر من از پذیرفتن سخنان نادرست شما اجتناب کنم، همه ی این حرفها مال خودتان خواهد بود!!!

داستان کوتاه آموزنده

داستان کوتاه آموزنده8

داستان کوتاه آموزنده7

داستان کوتاه آموزنده6

داستان کوتاه آموزنده5

داستان کوتاه آموزنده4

داستان کوتاه آموزنده3

داستان کوتاه آموزنده2

بودا ,تو ,مرد ,هدیه ,متعلق ,کند ,تا او ,و گفت ,متعلق به ,او را ,مرد گفت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی ♡Welcome♡ مطالب اینترنتی ترسناک ترین وبلاگ دنیا mostafatrk سخن برتر ایران آذربایجانی تورکجه سینین ادبیات اوتاغی خبرنامه اختصاصی ویلاهای ایران و جهان مجله اینترنتی جیم پروژه فیزیک استاد نیکونژاد